سه‌شنبه، مهر ۲۶، ۱۳۸۴

دروغ می گویند که سفید برفی این جوری بود

سفیدبرفی که ازخواب بیدار شد نامادری مهربانش به اوگفت بروبه جنگل کمی سیب بچین
سفیدبرفی در جنگل گم شد
سفیدبرفی رفت ورفت تا به یک کلبه رسید
او به داخل کلبه رفت و دید همه چیز خیلی خیلی بزرگ است
او تعجب کرده بود
درهمین حال نامادریش او را پیدا کرد
داستان این جوری بود

شنبه، مهر ۲۳، ۱۳۸۴

دوروغ می گویند که داستان سیندرلا این جوری بود



سیندرلا نا مادریش را دوست داشت . او هم همین طورسیندرلا را دوست داشت
نا ما دری سیندرلا نمی خواست او به آن جشن برود ، چون ممکن بود شاهزاده او را انتخاب کند
آخر شاه و شاهزاده بد اخلاق و بدجنس بودند . سیندرلا می گفت :"خیلی سخته که به اخلاق آن ها عادت کنم"
داستان این جوری بود . تازه من خودم نوشته بودمش

پنجشنبه، مهر ۱۴، ۱۳۸۴

اگر یک لاک پشت داری که می خواهی زود بزرگ شود



آیا شما حیوانی به نام تشپ کال می شناسید ؟
این نام یک حیوان و نام یک کتاب است که رولددال آن را نوشته است .
تشپ کال یعنی لاک پشت . من از این کتاب خیلی خوشم آمد
اگر یک لاک پشت داری که می خواهی زود بزرگ شود
این ورد را برایش بخوان
تشپ کال تشپ کال
وش رتگرزب وش رتگرزب
شاب دوز تشپ کال
شکب دق وش لپت وش گرزب
نک دشر نک مرو وش ولاقاچ
روخب فله فله روخب فل فل روخب روخب