به قصه بر
قصه ازاین جا شروع شدکه من به فکر ساختن دستگاهی افتادم به نام "به قصه بر "یا اصلا من چه می دانم
اسمش را هر چه میخواهید بگذارید . آن قدر تلاش کردم ودرسر کشیدم تا دستگاه ساخته شد.
وقتی دستگاه ساخته شد به قصه ی شاهزاده و نخود رفتم و جای نخود آشغال تراش زیر تخت گذاشتم.
به خاطر همین شا هزاده نتوانست با پسر پا دشاه ازدواج کند.
نگویید که من بی رحم هستم . آخر یک شاهزاده چه طور می تواند تنهایی از قصر بیرون برود ، آن هم در یک شب بارانی .
از من نخواهید که تمام داستان های دنیا را تغییر دهم وگرنه باید برای هر کتاب سه برابر بیش تر کاغذ استفاده کنم .
اسمش را هر چه میخواهید بگذارید . آن قدر تلاش کردم ودرسر کشیدم تا دستگاه ساخته شد.
وقتی دستگاه ساخته شد به قصه ی شاهزاده و نخود رفتم و جای نخود آشغال تراش زیر تخت گذاشتم.
به خاطر همین شا هزاده نتوانست با پسر پا دشاه ازدواج کند.
نگویید که من بی رحم هستم . آخر یک شاهزاده چه طور می تواند تنهایی از قصر بیرون برود ، آن هم در یک شب بارانی .
از من نخواهید که تمام داستان های دنیا را تغییر دهم وگرنه باید برای هر کتاب سه برابر بیش تر کاغذ استفاده کنم .
1 Comments:
وای خدای من چه تخیلی
دختر قدر تخیلت را بدان و تا می تونی کتاب بخوان و فکر کن
داری این کارو می کنی دیگه منونگا دارم چی می گم
ارسال یک نظر
<< Home