پنجشنبه، مرداد ۱۳، ۱۳۸۴

صدای عشق

وقتی ازمن می پرسند
صدای گنجشکان چیست
من می گویم
صدای عشق می دهند

18 Comments:

Blogger Sima said...

به وبلاگستان خوش آمدی غزاله جان.
چه شعر قشنگی.
من هم صدای عشق گنجشکها را دوست دارم.
امیدوارم هم در درسهات موفق باشی و هم روحت اینقدر لطیف بمونه که به صدای گنجشکها گوش بدی.
سیما

۱۱:۲۴ قبل‌ازظهر  
Anonymous ناشناس said...

سلام غزاله خانم گل گلاب
خوش آمدی
خوب آمدی
امیدوارم از پدر و مادرت فعال تر باشی ;)
موفق باشی

۱۲:۱۲ بعدازظهر  
Anonymous ناشناس said...

چه خوب که شعرهای خوشگلت رو می ذاری روی وبلاگ.
خوشحالم برای وبلاگ نوشتنت.

۱۲:۴۸ بعدازظهر  
Anonymous ناشناس said...

«جیک جیک»

۱۲:۵۵ بعدازظهر  
Anonymous ناشناس said...

بيک بيک

۱:۳۸ بعدازظهر  
Anonymous ناشناس said...

غزاله ... غزاله...غزاله...غزاله..غزاله ... غزاله...غزاله...غزاله..غزاله ... غزاله...غزاله...غزاله..غزاله ... غزاله...غزاله...غزاله..غزاله ... غزاله...غزاله...غزاله..غزاله ... غزاله...غزاله...غزاله..غزاله ... غزاله...غزاله...غزاله..غزاله ... غزاله...غزاله...غزاله..غزاله ... غزاله...غزاله...غزاله..و باز هم غزاله

۲:۵۲ بعدازظهر  
Blogger Aaramesh said...

سلام اچلی،مجلی
خیلی خیلی خوشگل نوشتی.....
دلم برات تنگ شده..

۸:۵۳ بعدازظهر  
Anonymous ناشناس said...

خوش اومدی غزاله گل. شعرت خیلی زیبا بود و لطیف. چقدر خوبه که تا این اندازه زیبا شهر می گویی:)

۱:۱۶ قبل‌ازظهر  
Anonymous ناشناس said...

راستی! من برم به وبلاگت تو لینکدونی لینک بدهم:)

۱:۱۷ قبل‌ازظهر  
Anonymous ناشناس said...

گنجشکهای توی بالکن من فقط وقتی می آیند که برایشان ارزن ریخته باشم...وقتی زیاد تر آواز می خوانند که ارزنها زیاد تر باشند...این هم هست که وقتی یک سال ارزن ریخته باشم گنجشکها کمی اهلی می شوند...این هم هست که ارزنهای من با بقیه ارزنهایی که توی خیابان می فروشند هیچ فرقی ندارند...

۲:۰۶ قبل‌ازظهر  
Anonymous ناشناس said...

این نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.

۲:۰۸ قبل‌ازظهر  
Anonymous ناشناس said...

این نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.

۲:۰۹ قبل‌ازظهر  
Anonymous ناشناس said...

این نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.

۲:۰۹ قبل‌ازظهر  
Anonymous ناشناس said...

این نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.

۲:۵۲ قبل‌ازظهر  
Anonymous ناشناس said...

من از گفتن مي مانم
اما صداي گنجشکان
صداي زندگي جمله هاي جاري جشن طبيعت است

۲:۵۳ قبل‌ازظهر  
Anonymous ناشناس said...

غزاله عزیز خیلی خوبه که اینجا می نویسی و به ما اجازه می دی نوشته های قشنگت رو بخونیم.
فقط من موندم که شما چه جوری توی خونه ساعت کار کردن با اینترنت رو تقسیم می کنین؟! می شه به ما هم یاد بدین؟

۵:۵۱ قبل‌ازظهر  
Anonymous ناشناس said...

چه خوشگل می نویسی

۴:۲۳ بعدازظهر  
Anonymous ناشناس said...

منتظر لحظه ای هستم که دستانت را بگیرم در چشمانت خیره شوم
دوستت دارم را بر لبانم جاری کنم منتظر لحظه ای هستم که در کنارت
بنشینم سر رو شونه هایت بگذارم....از عشق تو.....از داشتن
تو...اشک شوق ریزم منتظر لحظه ی مقدس که تو را در آغوش
بگیرم بوسه ای از سر عشق به تو تقدیم کنم وبا تمام
وجود قلبم وعشقم را به تو هدیه کنم اری من تورا دوست دارم
وعاشقانه تو را می ستایم

۱۰:۴۴ بعدازظهر  

ارسال یک نظر

<< Home